حميد اميني-پيش ازاين، برچگونگي گزينش بازارهاي هدف گردشگري درايران اشارتي رفت و برضرورت بازنگري دراين گزينش تاکيد شد.
درتعريفي بسيارساده، منظور از بازار هدف(Target Market) کشور، منطقه يا شهري است که ميکوشيم اتباعش را براي سفر به کشور يا شهرخود ترغيب و تشويق نموده تا ازقبل اين سفرها، عوايد اقتصادي نصيبمان گردد.
محلي که مورد بازديد گردشگران قرار ميگيرد را مقصد گردشگري(Destination) ميگوييم.
انتخاب و اولويتدهي به کشورها و مناطقي که به عنوان بازار هدف برميگزينيم رابخشبندي بازار(Market segmentation) ميگويند.
براي بخشبندي و انتخاب بازارها روشهاي گوناگوني معرفي شده و به درستي نميتوان گفت کدام روش برديگري ارجح است.
در کشور ما به لحاظ وجود شرايط خاصي نظير در اولويت بودن گردشگران فرهنگي، معذوريت از پذيرفتن گردشگران عشرتطلب و خوشگذران به دليل عدم مطابقت با شرايط خاص فرهنگي و مذهبي ما، آماده نبودن زيرساختهاي اجراي بسياري از تورهاي کاملاً تخصصي، دراولويت قرارداشتن روابط ديپلماتيک با کشورهاي مسلمان، دوست و همسايه و امثال آن، نيازمنديم که ملاکها و معيارهاي خاص خود براي انتخاب بازارهاي هدف را در نظر بگيريم و ضمن توجه به معيارها و شاخصههاي عمدتاً اقتصادي که ملاک کشورهاي صاحب نام و رتبه در گردشگري جهان است، بايستي ملاحظات خاص خود را نيز اعمال کنيم.
براساس گزارش سال 2005 سازمان جهاني جهانگردي هشتاد و نه درصد از گردشگراني که از اروپا بازديد کردند، خود از کشورهاي اروپايي بوده و تنها يازده درصد باقيمانده ازقارههاي ديگر به اروپا سفر نمودهاند.
اين حجم عظيم از ترافيک درون منطقهاي، اهميت و ارجحيت توجه به همسايگان و کشورهايي که با آنها دريک منطقه قرار داريم را بيشتر نشان ميدهد. ما با کشورهاي همسايه قرابت فرهنگي و مذهبي بيشتري داريم.
از طرف ديگر مقصد نزديکتر، سبب کاهش هزينهها براي گردشگران ميشود و ميتوان بر تعداد روزهاي ماندگاري آنها در کشور مقصد افزود و درنتيجه درآمد بيشتري کسب کرد.
داشتن روابط گردشگري مستحکم و ريشهدار با کشورهاي همسايه حسن ديگري دارد و آن اينکه ميتوان با مشارکت و همراهي آنها و تدبير بخش خصوصي، تورهاي بزرگ و مگاتور برگزار کرد و از اين طريق پذيراي گردشگراني که ازکشورهاي همسايه بازديد ميکنند نيز شد.
اما آمار ورودي گردشگران کشورهاي همسايه و کشورهايي که با ايران در يک منطقه قرار دارند(کشورهاي جنوب آسيا) راضي کننده نيست و لازم است براي جذب گردشگران اين دو منطقه تدابير ويژهاي انديشيده شود.
همواره عدهاي از نبودن بالانس در ميزان گردشگران ايراني که به کشورهاي همسايه سفر ميکنند و گردشگراني که از اين کشورها به ايران ميآيند احساس نگراني و نارضايتي ميکنند.
شايد تا حدودي حق با ايشان بوده و خروج ارز از کشور نگران کننده باشد ولي بايد در نظر گرفت که گردشگري امري دوسويه است و تا زماني که گردشگران به کشوري سفر نکنند نميتوان انتظار داشت گردشگران آن کشور چمدانها را براي عزيمت به کشور ما ببندند.
به طور قطع آن کشورها نيز گردشگران زيادي دارند و به دنبال مقاصدي ميگردند. لازم است به جاي محدودکردن خروجيها، براي افزايش وروديها و جلب گردشگران آن کشورها بکوشيم.
همانگونه که کشور فرانسه در سال گذشته ميزبان هفتاد و نه ميليون جهانگرد خارجي بوده و از اين طريق پنجاه و پنج ميليارد دلار درآمد کسب کرد، ولي در همان حال اتباع اين کشور چهل و سه ميليارد دلار در کشورهاي ديگر هزينه کردند.
کشورهاي حوزه خليجفارس نيز با وجود عدم ثبات و تعادل در رفتارهاي سياسي و موضعگيريهايشان بازارهاي درخور توجهي هستند. هرچند اين کشورها در سالهاي اخير کوشش کردند تا سهم خود را از بازارهاي گردشگري جهان کسب کنند، در دو سال گذشته بر طبق آمارهاي سازمان جهاني جهانگردي بالاترين رشد گردشگري را نصيب منطقه خود کردند.
تعداد زياد ايرانيان مقيم اين کشورها، قرابتهاي مذهبي، داشتن روابط مستحکم اقتصادي و سياسي با برخي از اين کشورها بيشترين انگيزه را براي حضور در اين بازارهاي متمول به وجودآورده است.
علاوه برمناطق يادشده نبايد ازبازارهاي سنتي و قديمي خود نظيراروپا (آلمان،فراسنه و انگليس ) و ژاپن غفلت کرد. براي افزايش نفوذ در اين بازارها بايد چارهانديشي کرد و ضمن آسيبشناسي مشکلات فرا روي توسعه روابط گردشگري با اين کشورها، زيرساختهاي لازم براي جلب رضايت گردشگران اين کشورها را فراهم کرد.
کشورهاي آمريکا و کانادا به دليل حضور گسترده ايرانيان وطندوست و اذعان و علاقهمندي هميشگي مردم اين کشورها به شکوه و عظمت تاريخ و فرهنگ ايرانزمين بازارهاي مناسب و درخور توجهي هستند که لازم است راهکارهاي مناسب ديپلماتيک و فرهنگي براي جذب بيشتر گردشگران اين کشورها درنظرگرفته شود.
کشورهايي مانند اندونزي و مالزي در جنوب شرق آسيا و برخي کشورهاي قاره آمريکا مانندمکزيک و شيلي که به دلائل خاص مانند متحد استراتژيک بودن و روابط فرهنگي ديرينه، داشتن قدرت اقتصادي درخور توجه هستند را ميتوان به عنوان بازارهاي نوظهور در نظر گرفت