مصطفي طاهري - روستاي بزرگ و تاريخي اورامان تخت از توابع شهرستان سروآباد در استان کردستان ميان سلسله کوههاي تخت و شاهو و کوسالان قرار گرفته است که از جنوب به شهرستان پاوه از شمال به شهر مريوان از غرب به سلسله کوههاي تخت و از شرق به شهر سروآباد منتهي ميشود اين روستا با 640 خانوار و 3000 هزار نفر جمعيت در فاصله 46 درجه و 14 دقيقه تا 46 درجه و 28 دقيقه طول جغرافيايي و 35 درجه و 16 دقيقه عرض جغرافيايي قرار دارد.
اين روستاي زيبا و کم نظير در دره اي با صفا و سرسبز با چشمه ها و باغهاي زيبا قرار گرفته است . دره اورامان در امتداد سلسله جبال تخت بين کوه تخت و قلعه معروف اورامان که نظاره گر خانه هاي پلکاني سنگي با پنجره هاي آبي رنگ ساخته شده، واقع است .
اما نگاهي گذرا به غارهاي اطراف و نقوش هاي متعدد بر روي صخره ها و تخته سنگها ،فرهنگ عامه، آيين هاي سنتي ،صنعت هاي دستي، ادبيات عرفاني در مييابيم که ساکنان اين روستا بازماندگان اجدادي هستند که غار نشيني ، کوه نشيني و دوره شکار و گرداوري و روستا نشيني را تجربه کرده اند .
آري خودکفايي در پوشاک در ابزار در طب سنتي در خوراک در آداب و رسوم و جنبه هاي ديگر زندگي گواهي ديگر بر اين مدعا است. چراکه هميشه اصالت و قدمت به مردم و قومي است که کورکورانه تقليد نکرده باشند ،بلکه هر آنچه در خانه در کوزه و بر سر سفره و هرآنچه که بر تن داشته باشند ،حاصل توانايي کوشش، ذوق و سليقه و مهارت افراد آن قوم يا جامعه باشد.
اوراميها با دانش بومي خود در بستر زمان از تمامي عناصر طبيعي منطقه سود جسته و از اين طريق ضامن بقاي خويش در برابر ناملايمات زمانه خود بوده اند. استفاده از غار به عنوان پناهگاه در مقابل حيوانات وحشي و درنده ، استفاده از گياهان وحشي براي غذا ودرمان بيماريهاي مختلف ، استفاده از چوب در ختان سخت، جهت ابزارسازي و صنايع دستي ،استفاده از شکار جهت تغذيه و لباس و ظرف آب و غيره. همه و همه کانال همواري است که انسان امروزي را به گذشته هاي بسيار دور رهنمون مي سازد.
گذشته نزديک تر را در اورامان با آيين هاي سنتي ، فولکلور آن به نظاره مي نشينيم . اورامان سرزمين بزرگترين آيين هاي باستاني دنيا است از جمله مراسم پيرشاليار که برگ زرين ديگر بر اين مدعا است. سرزمين مهر پرستي سرزميني که دخترک اورامي براي درمان ميخچه پايش با زمزمه اشعاري کهن از خورشيد طلب استمداد مي کند ( مانگ له تازه مانگ له تازه بيه مانگ له کوني چيش په نه که ردا) ،شواهد نشان مي دهد که ساکنان روستا فراواني در نعمت را تجربه نکرده اند و همين هم رمز موفقيت و اصالت و دانش اين مردمان بوده است . کمبود آب ، زمين، راههاي ارتباطي ، صعب العبور بودن منطقه، باعث شده که ساکنان آرام ننشينند و از تفکر و قدرت خويش براي ادامه زندگي بهره جويند . کمبود آب و زمين است که ساکنان روستا را به روش هاي منحصر به فر د استفاده از اين دو رهنمون شده است و صعب العبور بودن،و عدم ارتباط بوده که اوراميها را به مرز خودکفايي رسانده است و اين خود به تنهاي براي اثبات اصالت و نجابت کافي است .
اهالي روستا آب و زمين را مقدس مي دانند و از اين جهت کمر همت بر بسته اند تا قطره اي آب هدر نرود و اندک زميني باير نماند. سخت کو شيشان در باغات تراس بندي شده بر روي شيبهاي تند و چشمه هاي جوشاني که از دل کوههاي سخت خروشانند، نمايان است .
روستاي اورامان تخت موزه زنده اي است که هنوز هم حيات اجتماعي و اقتصادي گذشته به همراه زندگي سنتي و بومي در ارتباط با بستر طبيعي پيرامون دارد و بسياري از تجربيات زندگي ديرين به صورت کم رنگ تر از گذشته و کاملا واضح به چشم مي خورد تعامل انسان و طبيعت در اين ارتباط کاملا به همان شيوه کهن حفظ شده است .
مردم اين سرزمين به طبع کوهستان بلند واهورايي که خلوتگاه دنج زمزمه هاي سبحاني است در مکتب هاي تصوف و عرفان رازها آموخته اند و هنوز هم در عصر ماشين و غوغاي ماديات در گوشه هاي خلوت اين ديار هستند اهل دلي که خالصانه رو به درگاه حق نوا سر مي دهند در اين ديار تنها تصوف و عرفان نيست که از دل نوا سر دهند بلکه بوده اند اديباني که بر تارک قله ها با نور و روشنايي دمساز گشته اند و اکنون بر زبان و چشم نمي آيند شاعري چون محمد سليمان مشهور به صيدي اورامي که بر دو زبان ديگر( فارسي و عربي) تسلط کامل داشته و با اين دو زبان نيز شعر سروده است .
تنها صبر و استقامت، سخت کوشي، عرفان، تصوف و شعر و موسيقي نيست که مردم اين ديار را منور ميسازد، بلکه دلي دارند، چو دريا . اوراميها مردمي خونگرم، مهربان و نوع دوست هستند. هميار ي و همکاري در ميان آنان مثال زدني است در مشکلات و مسايل زندگي در ازدواج و در زمان شادي غم و اندوه يار و ياور همديگر بوده و هستند . شادي همسايه و همروستايي را شادي خود و غم آنان را غم خود مي پندارد و اين راز است که در عروسي ها نياز به دعوت و کارت ستال نيست و در سوگواريها همه اندوه به دل زانوي غم به دست مي گيرند. . مردمي خونگرم، و مهمان نواز ، خوش برخورد که با سلامي به دلشان راه مي يابي و با عليکي به درون خانه شان . در اعتقادشان چون کوه صبورند و مقاوم اما براي پيشرفت در زندگي چون موم نرم .
اوراميها اکنون خوش نشينند و خوش خوراک و شيک پوش و اگر از در و نماي خشکه چين بيرون خانه شان بگذري در درون با مبلمان و دکوراسيون شهري مواجه مي شوي و بر روي فرش خانه سفره اي رنگين.
بگذريم از اصالت و دانش وغيره اش و به ميان طبيعت افسونگرش آنجا که صداي دلنشين اهورايي سياچمانه تمام دلها رابه سفري بي انتها فرا مي خواند ... و آنجا باز خواني خاطرات خوشايند و نا خوايند زندگي پرفراز و نشيبي که لحظه لحظه آن با کوههاي سر به فلک کشيده و طبيعت زيباي اين ديار عجين شده است ...
در ميان درهاي دلتنگش آنجا که صداي زنگ گله آدمي را خيره مي کند راستي اين چه وادي است که اين گونه چون فريبا دلربا است اگر به ميان کوههاي سر به فلک کشيده اش پا بگذاري تنها آواي کبکان خوش خرام نيست که دل را مي فريبد ، بلکه گياهان خوشبوي که نسيم دره هايش آنان را وزان کرده است با زبان بي زباني آدميان را به سوي خويش فرا مي خوانند ...
آري اورامان را بايد ديد نه در فيلم و تصاوير بلکه بايد توشه سفر بر بست و بال سفر گشايي و...